سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انگار خدا هم از چیزی که افریده راضی نیست هیچ وقت بهش نگاه هم نمیکنه مردم میان اینجا از خدا قصه ها میگن من میخوام شکایت کنم چیه خدا تا کی بخاطر ترس از تو خفه شم صدات میکنم جواب نمیدی گریه میکنم نگام نمیکنی درد دل میکنم گوش نمیدی ورداشتی یه حس مسخره به اسم عشق دوست داشتن گذاشتی تو وجودم که چی هان که چی هی میگی ادما جفت افریده شدن کو پس چرا اینقده خیانت چیه بدت اومده من ناراحت شم دلم بشکنه طوری نیست اما یهو به شما برنخوره چیه میگی صبوری کن چیو صبوری کن مگه انسان یه موجود تک بعدیه مگه ادم از اهنه مگه تا کی میشه خفه شد مبادا به شما بربخوره تو اون بالا تاج و تخت خودت داری من این پایین چی دارم هان میخوای چیکار کنی نابودم کنی من خسته م هر چه زودتر بهتر کی گفته تو تنهای هان تو دور و برت اینقدر چاکر و مخلص داشتی که دلت و زدن بعدش ادم افریدی ادمی که با همه ذات سرکشیش اول اخر.به تو میرسه اره خدا تو هم تشنه عشقی تو هم تشنه عشق دیدن عشق دادنی
حالا بناز بع این عدالتت..


+ تاریخ | سه شنبه 94/5/27ساعت | 3:8 صبح نویسنده | عسل | نظر

دلم شور گذشته را میزند . . .

دلم شور می زند ,

نه شورِ آینده را ...

برای گذشته نگرانم ...!

برای روز های گرمی که می ترسند دیگر تکرار

نشوند ...

و من برایشان نگرانم ,

روز هایی که پر از عشق بود و شاید دیگر تکرار

نشوند

و دلم شور می زند برای سکوت سرد آینده ...

که نه شقایق در آن رشد می کند ...

و نه آسمان آبی می ماند ...

دلم شور می زند ...

برای مرگ سرسبزی عشق ...

که از آن جز بیابانی باقی نمانده

و دلم شور می زند ...

برای خودم که بغضم را به سیگار می گویم و ...

درد و دل هایم را به دیوار ...


+ تاریخ | شنبه 94/5/24ساعت | 1:49 صبح نویسنده | عسل | نظر

چه انتظاریست ...

از روزگاری که می گذرد و گذر می دهد

انسان ها را در

پس ثانیه های عبور ...

چه انتظاریست ...

از انسان نماهایی که می شکنند و می شکانند

و باز هم می زنند به بی خیالی ...

چه انتظاریست ...

از عقربه های ساعت ،

وقتی کند می دود در لحظه هایی که می خواهی زمان

بگذرد و برود به درک !

چه انتظاریست ...

از اطرافیانت که خودشان را نیز روزی هزار بار دور

می زنند ...

چه انتظاریست ...

از زمین مدوری که زیر پایت است

و تو هر چه می روی نمی رسی و باز هم نمی رسی ...

چه انتظاریست...

از آسمانی که ستاره هایش را هر شب از تو دریغ

می دارد

 !نه از روی خودخواهی بلکه از شرم نگاه پرنفوذت!

چه انتظاریست...

از حضور خدا

وقتی تو همواره او را در قاب زندگی ات نادیده

می انگاری !

چه انتظاریست...

از روزنه های امید که حال روز به روز برایت رنگ

می بارد...

چه انتظار بیهوده است گذر از روزمرگی هایت..

گذر از تنهایی ات...

و چه تاریک است چراغ های امید... 

و باز هم...

تو میمانی و حجم تلخ بودنت...


+ تاریخ | شنبه 94/5/24ساعت | 1:46 صبح نویسنده | عسل | نظر

قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Time spent here:
کد جاوا در قالبسرا