قبری ســـت
خالی به انتظار
سنگی مخدوش به نام من
چشمانی خیس به اشک حسرت
دستانی باز به ارزوی اغوش
قلبی شکسته از گذشته ی مبهم
و مغزی پریود ازحرفای تو
چه کرده ام که تاوان با تو بودنم
این چنین باشد؟؟؟
مگر قصه های عاشقانه ای که از بر بودی
شخصیت داستانش اینچنین بود؟؟
من به دل قبر میروم
به گمانم سنگ قبربرایت
تمامی باشد بر ناتمام های من..
+
تاریخ | پنج شنبه 94/4/25ساعت | 11:7 عصر نویسنده | عسل
|
نظر