دلم برای تو تنگ است
و این را نمیتوانم بگویم
مثل نسیم که هر روز صورت پنجره را
نوازش میکند و حرفی نمیزند
مثل مهتاب که هر شب از کنار ماه میگذرد
و سکوت میکند
مثل ستاره
مثل یاس ها
مثل بنفشه ها
دلم برای تو تنگ است
و این را به خود تو هم نمیتوانم بگویم
ان قدر دوری از من
که دیگر دست ارزوهایم به تو نخواهد رسید
دلم برای تو تنگ است
برای چشم هایت
به وقت دلتنگی
برای دوست داستنت
به وقت خستگی
دلم برای تو تنگ است
برای دست هایت
که سهم دست هایم نشد
برای اغوشت
که پناه خستگی هایم نشد
برای بوسه هایت
برای نوازش هایت
برای...
دلم برای تو تنگ است
و این را به خــــــــدا هم نمیتوانم بگویم
چرا که تو ممنو عــه ای
خواستنت
داشتنت
حتی به نام صدا کردنت
حتی دلتنگـــ شدن برایت
ممنـــوع است
و این نهایت ویرانی ست
برای من
که دیر تو را پیدا کردم
و زود از دستت دادم
و برای تویی که سال هاست دیر کرده ای
دلم برای تو تنگ است
و این را تنها عاشقان ممنوعه میفهمند
تو ای ممنوعه ترین
دلم برای تو
برای عطر تنت
برای عاشقانه های ارام
همیشه تنگ خواهد شد
با این همه
نسیم می وزد
مهتاب نور می پاشد
ستاره ها چشمک می زنند
یاس ها و بنفشه ها می رویند
و من نیز به زندگی
ادامـــــــــــه می دهم
اما....
دنیا به من اموخت
اینجــا تنهـــــــــایی
سکــانس اخـــر تمام عاشقانه هاست
[دلنوشته : فاطیما]
+
تاریخ | یکشنبه 94/9/8ساعت | 5:32 عصر نویسنده | عسل
|
نظر
|
|
|